شب آرزو ها
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
شب آرزو ها ...
به خدا گفتم تو خود می دانی که ما هیچ پشتی نداریم ... راه سختی داریم و عشقی که به آن ایمان داریم .من می دانم که همیشه برای تو بد بوده ام اما اگر تو ما را همراهی نکنی ما نخواهیم توانست که پیش رویم ... امیدمان به توست ... تو بنده هایی که به حرفت گوش کنند زیاد داری اما ما فقط یک خدا داریم که اگر تو دست رد به سینه مان بزنی نخواهیم توانست ...
به خدا گفتم دعاهای قبل از آمدن عرفان را به یاد داری ؟
"خدایا اگه راه بدی در پیش داریم ... اگه عرفان بده ... اگه جدایی بدی داریم یا احساس من یک طرفه اس مهرشو از دلم بردار اما اگه عرفان خوبه و حسمون دو طرفه هست یا میشه و به هم میرسیم خودت یه کار کن که بشه..."
این مدت ها شده بو ذکر من ...
برای اعتقادی که به 7 داریم 7 شمع برای خودمان روشن کردم و تا آخرین لحظه که گرما داشتند نگاهشان کردم . می خواستم با خاموش شدن آن ها برآورده شدن آرزو هایم را ببینم ...
می خواهم 7 آرزوی آن شبم را بنویسم ...
اولین آرزویم سلامتی و خوشبختی تو بود حتی اگر روزی آمد و تو دیگر مرا نخواستی بدان آن روز هاهم من با عشق تو زنده ام و تنها خوبی تو را می خواهم . و بدان اگر بدانم که خوشبختی و آرامش تو در نبودن من است و من آرامشت را بهم می زنم خودم میروم تا تو آرام و خوب باشی ...
دومین آرزویم این بود که پیش مرگ تو باشم . از خدا خواستم تنها یک لحظه ...
اگر برای آن لحظه عمرم کم می شود باکی ندارم . با تمام وجود از عمرم میگذرم ... اما اگر عمرم کم می آید از خدا عمری خواستم که تا آن لحظه جان داشته باشم . این آرزویم خود خواهی نبود . در این که من بی تو نمیتوانم شکی ندارم . خواستم اگر من هم عشق تو ام تا یک لحظه قبل از تو با تو زندگی کنم ...
سومین آرزویم این بود که خدا توانی برای طی کردن راه رسیدن به هم را به هر دومان بدهد تا هیچ چیز در این راه کم نگذاریم که پشیمان شویم ...
چهارمین آرزویم این بود که بهترین ها را برای یکدیگر بسازیم و بهشت خدا را روی زمین پیاده کنیم.
پنجمین آرزویم این بود که خدا خودش برای سختی ها پشتمان باشد و خودش سختی هایمان را ساده کند ...
اما شمع پنجم هر چقدر که منتظر نشستم خاموش نشد ...
 خودم با دست های خودم خاموشش کردم ...
ششمین آرزویم این بود که تا همیشه تو در قلب و چشم من بهترین و من در قلب و چشم تو بهترین باشم و هیچکس نیاید که حتی ثانیه ای بتواند جای دیگری را بگیرد .

هفتمین آرزویم این بود که رسما تا آخر دنیا برای هم باشیم ...






:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست